حرف های کهنه تازه

ساخت وبلاگ

امکانات وب

هر وقت کلمه خداحافظی گفته میشه یعنی من نمیتونم برات کاری کنم فعلا و این مدت که نیستی تنها کارم طلب حفاظت از خداست . و یقین دارم که خدایی که یه روز باعث شده سلام کنیم این مدت از تو به خوبی محافظت می کنه تا یه روز دوباره سلام کنیم . خب تو این مدت علاوه بر خواسته اصلیم یعنی خوب بودن تو بیکار نمیشینم تلاش میکنم برای روزی که قراره دوباره سلام کنیم آماده باشم و لایق تلاش های تو در این روز هایی که به خدا سپردمت باشم روزی که دیگه خبر از رنجای امروز نیست روزی که شباش روشنه از کنار هم بودن. روزی که می گیم آخیش خوب شد به کم راضی نشدیم روزی که تازه شروعه ! ولی برای اون روز روشن نیازه این چند روز یکم تاریکو سپری کنیم . امیدوارم هرگز چیزای کوچیک باعث نشه رویاهای بزرگمونو فراموش کنیم .این مدت درباره حافظ زیاد حرف زدیم ازنظر حافظ گاهی اوقات انتظار کشیدن و گاهی سختی کشیدن در راه عشق حقیقی خودش از واجبات عشق هست انگاری رنج کشیدن خودش یه جور عاشقیه ! این چند وقتو با تمرکز تمام کارتو انجام بده خوب باش حرف دیگران برات بی اهمیت باشه و هر از چند گاهی به اون روز که گفتم فکر کن خیلی نزدیکهپس تا اون روز تو رو به خدای حافظ میسپارم ،خداحافظ❤️حافظ! هر آن که عشق نَورزید و وصل خواست....احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست حرف های کهنه تازه...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف های کهنه تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : postmodern بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 0:39

ز دستِ جورِ تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت: که حافظ برو، که پای تو بست؟!
همینکه حرفاتونو بزنید کافیه اینکه روبقیه چه تاثیری میذاره به خودشون بستگی داره!

حرف های کهنه تازه...
ما را در سایت حرف های کهنه تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : postmodern بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 0:39

اگه رویاهاتون بزرگه نزارید چیزای کوچک باعث فراموش کردنش بشه چون این روزا فقط همین برامون مونده تقریبایه ماهی نبودم ! خب هم سخت گذشت این مدت هم آسون! این مدت بیشتر رو خودم تمرکز کردم در واقع شاید وقتایی که بیکار بودم تنها کارم فک کردن به خودم بود و حرف زدن با یکی که دوستش دارم و به نظرم وقتی به خودم فکر میکنم در واقع دارم به جفتمون فکر میکنم . خب گاهی اوقات اگه به کم راضی نیستی باید تاوانشو بپردازی .راستش خسته شده بودم از رویاهایی بزرگی که داشتم وتلاش کمی که میکردم برای همین تصمیم جدی گرفتم .با خودم گفتم لابد یه چیزی در درونت هست که رویاهات بزرگن خب بیا یه بارم شده عملیشون کن برای همین این روزا سخت مشغول کارم ارتباطم خیلی محدود شده و در واقع بخش سخت ترش اینه که نوشتن رو یه مدت کنار گذاشتم اصلا از وقتی که این وبو زدم شاید اولین باره که دارم اینطوری مینویسم خودمونی یکم !اصلا نمیدونم چند نفر این وبو میخوندن البته یه چند تا رفیق کامنت برام فرستادن ازشون تشکر میکنم و عذر میخوام اگه نتوستم جواب بدم . تابستون تلخ و شیرینی بود این تابستون شاید برای اولین بار جدی تو زندگیم طعم تلخ شکستو تجربه کردم و بخش شیرینش آشنا شدن با یه نفر بود که همه تلخیای زندگیرو از یادم برد و حاضرم روزای تلخ تر از اینارم برای اون پشت سر بذارم . حرف های کهنه تازه...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف های کهنه تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : postmodern بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 0:39