اگه رویاهاتون بزرگه نزارید چیزای کوچک باعث فراموش کردنش بشه چون این روزا فقط همین برامون مونده تقریبایه ماهی نبودم ! خب هم سخت گذشت این مدت هم آسون! این مدت بیشتر رو خودم تمرکز کردم در واقع شاید وقتایی که بیکار بودم تنها کارم فک کردن به خودم بود و حرف زدن با یکی که دوستش دارم و به نظرم وقتی به خودم فکر میکنم در واقع دارم به جفتمون فکر میکنم . خب گاهی اوقات اگه به کم راضی نیستی باید تاوانشو بپردازی .راستش خسته شده بودم از رویاهایی بزرگی که داشتم وتلاش کمی که میکردم برای همین تصمیم جدی گرفتم .با خودم گفتم لابد یه چیزی در درونت هست که رویاهات بزرگن خب بیا یه بارم شده عملیشون کن برای همین این روزا سخت مشغول کارم ارتباطم خیلی محدود شده و در واقع بخش سخت ترش اینه که نوشتن رو یه مدت کنار گذاشتم اصلا از وقتی که این وبو زدم شاید اولین باره که دارم اینطوری مینویسم خودمونی یکم !اصلا نمیدونم چند نفر این وبو میخوندن البته یه چند تا رفیق کامنت برام فرستادن ازشون تشکر میکنم و عذر میخوام اگه نتوستم جواب بدم . تابستون تلخ و
شیرینی بود این تابستون شاید برای اولین بار جدی تو زندگیم طعم تلخ شکستو تجربه کردم و بخش شیرینش آشنا شدن با یه نفر بود که همه تلخیای زندگیرو از یادم برد و حاضرم روزای تلخ تر از اینارم برای اون پشت سر بذارم . حرف های کهنه تازه...
ادامه مطلبما را در سایت حرف های کهنه تازه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : postmodern بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 0:39